ღ.•**•.خاطــراتــ سوختــه.•**•.ღ







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





چشمانم چه گناهي كرده اند

چشمانم چه گناهي كرده اند كه بايد اين همه اشك بريزند


دستهايم چه گناهي كرده اند كه بايد اين همه از سردي نا توان باشند


پاهايم چرا بايد اين همه خسته و نا توان باشند


چهره ام چرا بايد اين همه پريشان و غم زده باشد


قلبم چرا بايد شكسته و پر از شور و التهاب باشد


دلم چه گناهي كرده است كه بايد در قفس دلي ديگر اسير باشد


احساسات پاك من چه گناهي كرده اند كه بايد اينك دروغين و پر از ريا باشند


زندگي ام چرا بايد اين همه پر از اضطراب و ترس و نا اميدي باشد
د

من چرا بايد در اين راه سخت و دشوار و پر از مانع قرار بگيرم و راهي براي بازگشت

نداشته باشم


گناه من چه بوده است اي خدا د
چرا بايد تاوان اين همه سختي و غم و غصه را

بدهم
د


آري گناه من عاشق شدن است


چشمانم نگاه به چشمي ديگر انداختند و عاشق شدند و دائم براي عشق اشك

ريختند ، دستهايم دست عشق را گرفتند و عاشق شدند و از شور و التهاب لحظه هاي

عاشقي سرد شدند ، پاهايم به سوي ديار عشق در حركت بودند و به خاطر اين راه

دشوار عاشقي خسته و نا توان شدند ، چهره ام رنگ عشق را ديد و عاشق شد و

پريشان از عشق سفر كرده و غم زده از عشق پر درد
د


قلبم شكسته شد به خاطر عشق ، چون عشق پريشان بود ، دلم در قفس عاشقي

اسير شد چون عاشق شد


احساست من بي هوده براي عشق خوانده و نوشته و ابراز شد و دروغين از آب در

آمد
زندگي ام نابود شد ، زندگي ام پر از درد شد ، چون زندگي ام رنگ عشق را ديد

و عاشق تر شد


آري ، تمام اين دردها ، غم ها و غصه ها به خاطر گناهي بود كه در يك نگاه و در يك

لحظه چشمانم مرتكب
شدند


پشيمانم از اينكه دستهايم را به سوي خداوند بردم و از او خواستم كه عشقي مقدس

را به من هديه كند


پشيمانم از اينكه چشمانم در چشمان عشق طلسم شده اند د


پشيمانم از اينكه دلم را به دلي هديه دادم كه دلم در آن دل اسير شد


پشيمانم از اينكه دستهاي گرم و پر توانم را در دستان عشق گذاشتم و دستهايم سرد
و ناتوان شد


پشيمانم از اينكه تمام زندگي و اميدم را در صندوقچه قلب عشقم گذاشتم و كليدش را

به دست روزگار سپردم


خدايا اين گناه مرا ببخش ، مرا از اين عذاب عاشقي نجات بده ، و مرا به همان دوران

تنهايي بازگردان


ميخواهم همان انسان تنها وغريبه باشم ، ميخواهم همان انساني باشم كه براي خود

روياها و آرزوهايي داشت ، ميخواهم همان انسان تنها و بي كس باشم


مي خواهم همان قلبي داشته باشم كه پاك و بي ريا و ساده باشد


خدايا مقصر تويي من از تو و چشمانم شاكي هستم د
، اينك كه مرا در اين زندان

عاشقي اسير كرده اي ،و راهي براي بازگشت به گذشته برايم نگذاشته اي ، و مرا

عاشق كردي و در قلب معشوقم طلسم كرده اي لااقل بيا و با ما باش ، بيا و اين

زندگي را برايم عذاب نكن ، بيا و مرا به عشقم برسان و ما را به سوي دنياي

خوشبختي ها روانه كن ، بيا و ما را مثل دو كبوتر عاشق در اين آسمان آبي ات رها

كن
خدايا تو كه مهرباني تو كه بخشنده اي پس مهرباني و بخشندگي ات را به ما

نشان بده ، خدايا تو مرا در اين سيلاب عشق رها كرده اي پس بيا و به من كمك كن كه

در اين سيلاب عشق فرو نروم
د
به پاهايم قدرت بده تا از اين سيلاب به راحتي عبور

كند ، به دستهايم قدرت بده تا محكم و با قدرت دستان يارم را بگيرم تا آن را به سلامت

و موفقيت از اين سيلاب عبور دهم


خدايا به من اراده بده كه عشق را رها نكنم و با توكل به تو به هر آنچه كه ميخواهم

برسم


خدايا اينك كه تو مرا در اين سيلاب عاشقي رها كرده اي به قلبم نيروي عشق و

دوست داشتن عطا كن تا با احساس پاك و بي ريا و عاشقانه بتوانم با عشق زندگي

كنم و او را از تمام وجودم دوست داشته باشم


خدايا تو را به آن عظمت و بزرگي ات قسم ميدهم كه به ما كمك كني ، تو كه ما را در

اين سيلاب عاشقي رها كرده اي لااقل هواي ما را داشته باشي


خدايا اگر نميخواي كمك كني ، اگر ميخواهي ما را به حال خود رها كني ، مرا از اين

سيلاب و اين زندان عاشقي نجات بده تا بيشتر از اين عذاب اين زندان پوچ نشوم
مرا

از عشق جدا كن و مرا همان انسان غريبه و تنها و بي ريا كن
د د د د

خدايا مقصر تويي و چشمانم ، اينك كه خودت مرا در اين دنياي عاشقي رها كرده اي

پس تا آخر راه با من باش
د


خدايا من از تو شكايت دارم كه اين چشمان ساده را به من دادي د
، اينك كه نميتوانم از

تو كه اختيار تمام دنيا در دستانت ميباشد ، به تو كه ما را آفريده اي ، به تو كه تنها اميد

مايي ، به تو كه كبير و مهرباني به كسي شكايت كنم ،پس تنها راه اين است كه در

خاكت سجده كنم ، و التماس كنم تو را كه به ما كمك كني ، من شاكي ام از اين دنياي

عاشقي واز چشمانم ، شكايتم را به چه كسي بگويم
د
پس مجبورم كه در مقابل تو

كه قاضي دنيايي از چشمانم شكايت كنم
د د د


خدايا ، يــــا به من كمك كن تا به تنها آرزويم كه رسيدن به عشقم ميباشد برسم و يا

اينكه مرا از عشق جدا كن و چشمانم را براي هميشه از من بگير تا عاشق كسي

ديگر نشود.........


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:27 | |